جواني اسحاق نيوتن
جواني اسحاق نيوتن
جواني اسحاق نيوتن
جواني بزرگان چگونه گذشته است؟ آنها در دوران جواني چه احساسي داشتهاند؟ چه مسيري را پيموده و چگونه نوجواني كردهاند؟
در اين برنامه به سراغ اسحاق نيوتن ميرويم. او در آن ظهر گرم تابستاني كه آن سيب قرمز معروف، روي سرش افتاد، فقط 24 سال داشت و اين 24 سال سرشار از تجربههاي سخت زندگي بود. نيوتن كه با نظرياتش هميشه فرياد بسياري از ما را در امتحانهاي فيزيك مدرسه و دانشگاه درميآورد، در سالهاي جواني، به دليل حواسپرستي و غرق بودن در انديشههايش، معمولاً مورد تمسخر دوستانش قرار ميگرفت.
بارها پيش آمده بود كه دوستانش را به منزل دعوت ميكرد و براي آوردن چاي از اتاق خارج ميشد، ولي خارج شدن همان و فراموش كردن دوستان همان.
او در گوشهاي مينشست و به قضاياي مورد علاقه خود فكر ميكرد. حتي تمسخر دوستان نيز هيچگاه او را از دنياي درونياش دور نكرد. اين دنياي دروني، شبيه دنياي جوانان هم نسل خودش نبود. آشكارترين ويژگي نيوتن جوان، خجالتي و گوشهگير بودن او بود.
اكنون كه روانشناسان، پس از 361 سال زندگي وي را مطالعه ميكنند، دريافتهاند كه اين انزواي روحي، در دوران كودكي او ريشه داشته است. پدر اسحاق كه او نيز اسحاق نام داشت، سه ماه پيش از تولد وي از دنيا رفته بود. اسحاق در خانوادهاي تنگدست متولد شد و تا 3 سالگي با مادرش زندگي كرد. پس از آن، حضور ناپدري سبب شد كه مادرش او را به مادربزرگ بسپارد.
روانشناسان معتقدند كه محروميت او از داشتن كانون گرم خانوادگي، باعث شده بود در سالهاي جواني، خجالتي و درونگرا گردد و از شركت در محافل عمومي سرباز زند. با اين حال، برخلاف نوابغي چون انيشتين، در مدرسه شاگردي ممتاز بود. اثرگذارترين فرد در دوران جواني اسحاق، عمويش بود.
در 19 سالگي، با تشويقهاي عمو آلبرت كه در كمبريج درس خوانده بود، او نيز به اين كالج معتبر در انگلستان رفت و از آن زمان، دريچههاي تازهاي در زندگياش گشوده شد. اسحاق براي نخستين بار كشف كرد كه متعلق به كجاست و در زندگي چه راهي را بايد انتخاب كند. او مثل بسياري از ما، دچار سردرگمي نبود و خيلي زود راهش را شناخت و انتخاب كرد.
نيوتن در سالهاي تحصيل در كمبريج، مخارج تحصيلش را از راه اشتغال به كارهاي ساده و كم ارزش دانشجويي تأمين ميكرد. كسي نميداند او در لحظاتي كه كفش پسر عزيز دردانه ثروتمندان را واكس ميزد، چه حالي داشت، ولي بيشك انگيزهاي قوي او را به اين كار راضي ميكرد. يك اتفاق در سال 1665، فرصتي مناسب براي اسحاق جوان پديد آورد تا بتواند نظرياتش را جدّيتر دنبال كند. در اين سال، در پي همهگير شدن بيماري طاعون در لندن، دانشگاهها تعطيل شد. نيوتن 23 ساله كه خانهنشين شده بود، در همين دوران توانست ويژگيهاي نور، تجزيه و شكست آن را به وسيله منشور بررسي كند. در اواخر همين سالها، آن سيب معروف افتاد و بقيه ماجراها پيش آمد. اسحاق نيوتن بسيار كوتاهقد بود، با چانهاي مربعي شكل و چشماني قهوهاي، لباسهاي نامرتب و موهاي ژوليده كه هيچ حرف حسابي نيز در اين باره به گوشش نميرفت. ميدانيد او درباره خودش چه گفته است؟ «نميدانم در نظر مردم چگونه هستم، اما در نظر خودم به پسربچهاي ميمانم كه در ساحل دريا مشغول بازي با شنهاست. غافل از آنكه در پيش رويش اقيانوسي عظيم و سرشار از حقايقي ناشناخته قرار دارد».(1)
1 ـ نک: وبلاگ متولد ماه مهر http://Zkhtaremehr.
منبع:گلبرگ ش 118
در اين برنامه به سراغ اسحاق نيوتن ميرويم. او در آن ظهر گرم تابستاني كه آن سيب قرمز معروف، روي سرش افتاد، فقط 24 سال داشت و اين 24 سال سرشار از تجربههاي سخت زندگي بود. نيوتن كه با نظرياتش هميشه فرياد بسياري از ما را در امتحانهاي فيزيك مدرسه و دانشگاه درميآورد، در سالهاي جواني، به دليل حواسپرستي و غرق بودن در انديشههايش، معمولاً مورد تمسخر دوستانش قرار ميگرفت.
بارها پيش آمده بود كه دوستانش را به منزل دعوت ميكرد و براي آوردن چاي از اتاق خارج ميشد، ولي خارج شدن همان و فراموش كردن دوستان همان.
او در گوشهاي مينشست و به قضاياي مورد علاقه خود فكر ميكرد. حتي تمسخر دوستان نيز هيچگاه او را از دنياي درونياش دور نكرد. اين دنياي دروني، شبيه دنياي جوانان هم نسل خودش نبود. آشكارترين ويژگي نيوتن جوان، خجالتي و گوشهگير بودن او بود.
اكنون كه روانشناسان، پس از 361 سال زندگي وي را مطالعه ميكنند، دريافتهاند كه اين انزواي روحي، در دوران كودكي او ريشه داشته است. پدر اسحاق كه او نيز اسحاق نام داشت، سه ماه پيش از تولد وي از دنيا رفته بود. اسحاق در خانوادهاي تنگدست متولد شد و تا 3 سالگي با مادرش زندگي كرد. پس از آن، حضور ناپدري سبب شد كه مادرش او را به مادربزرگ بسپارد.
روانشناسان معتقدند كه محروميت او از داشتن كانون گرم خانوادگي، باعث شده بود در سالهاي جواني، خجالتي و درونگرا گردد و از شركت در محافل عمومي سرباز زند. با اين حال، برخلاف نوابغي چون انيشتين، در مدرسه شاگردي ممتاز بود. اثرگذارترين فرد در دوران جواني اسحاق، عمويش بود.
در 19 سالگي، با تشويقهاي عمو آلبرت كه در كمبريج درس خوانده بود، او نيز به اين كالج معتبر در انگلستان رفت و از آن زمان، دريچههاي تازهاي در زندگياش گشوده شد. اسحاق براي نخستين بار كشف كرد كه متعلق به كجاست و در زندگي چه راهي را بايد انتخاب كند. او مثل بسياري از ما، دچار سردرگمي نبود و خيلي زود راهش را شناخت و انتخاب كرد.
نيوتن در سالهاي تحصيل در كمبريج، مخارج تحصيلش را از راه اشتغال به كارهاي ساده و كم ارزش دانشجويي تأمين ميكرد. كسي نميداند او در لحظاتي كه كفش پسر عزيز دردانه ثروتمندان را واكس ميزد، چه حالي داشت، ولي بيشك انگيزهاي قوي او را به اين كار راضي ميكرد. يك اتفاق در سال 1665، فرصتي مناسب براي اسحاق جوان پديد آورد تا بتواند نظرياتش را جدّيتر دنبال كند. در اين سال، در پي همهگير شدن بيماري طاعون در لندن، دانشگاهها تعطيل شد. نيوتن 23 ساله كه خانهنشين شده بود، در همين دوران توانست ويژگيهاي نور، تجزيه و شكست آن را به وسيله منشور بررسي كند. در اواخر همين سالها، آن سيب معروف افتاد و بقيه ماجراها پيش آمد. اسحاق نيوتن بسيار كوتاهقد بود، با چانهاي مربعي شكل و چشماني قهوهاي، لباسهاي نامرتب و موهاي ژوليده كه هيچ حرف حسابي نيز در اين باره به گوشش نميرفت. ميدانيد او درباره خودش چه گفته است؟ «نميدانم در نظر مردم چگونه هستم، اما در نظر خودم به پسربچهاي ميمانم كه در ساحل دريا مشغول بازي با شنهاست. غافل از آنكه در پيش رويش اقيانوسي عظيم و سرشار از حقايقي ناشناخته قرار دارد».(1)
1 ـ نک: وبلاگ متولد ماه مهر http://Zkhtaremehr.
منبع:گلبرگ ش 118
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}